فرشته ای که گریخت ..
سالهای پس از رنسانس را میتوان به سالهای افسار گسیختگی جهان غرب در تمامی ابعاد فردی و اجتماعی و جنبههای متعدد منتهی به روابط انسانی توصیف کرد .پس از برداشته شدن یوغ تعالیم متعصب کلیسای کاتولیک از گردن انسان غربی ، چند کنش عمده فکری و فلسفی شکل گرفت که شرح آن در حوصله این مقال نمیگنجد ، لکن آنچه قابل توجه است ، رویکردهای متفاوت به مساله انسان و رابطه او با خدا است که زمینههای شکلگیری بسیاری از جریانهای فلسفی را فراهم آورد . . .
از جمله این جریانات، شکل گیری و تقویت تفکر اومانیستی بود. تفکری که تنها انسان و خواسته های نفسانی او را مرکز توجه قرار می دهد و معتقد است همه چیز در این دنیا باید در راستای تامین لذایذ انسانی باشد. طبیعی است که اصالت چنین نگرش ها و تفکراتی منجر به ترویج نوعی بی فکری و بی اخلاقی در جامعه می شود. خوشی و کسب لذت همچون اسبی افسار گسیخته به جلو حرکت میکند، تا هر چه می خواهد، بتازد. احتمالا سرانجام چنین حرکتی، سقوط خواهد بود. هرچند که در ابتدای امر، بسیار رضایت بخش و دل انگیز است.
شیطان پرستی یک حرکت مکتبی، شبه مکتبی و یا فلسفی است که هواداران آن شیطان را یک طرح و الگوی اصلی و قبل از عالم هستی میپندارند
در هر حال با در نظر گرفتن موارد فوقالذکر، دامنه انتقادگرایی به مباحث اصلی توحیدی یعنی جایگاه خدا ، انسان و شیطان نیز می رسد.
قرنها بعد یعنی در سالهای آغازین قرن بیستم، برخی از عناصر فاسدالاخلاق با اتکا به گرایشات و نظریات توراتی و پروتستانی به صورت مخفیانه جریان « شیطانپرستی » را با ویژگیهایی همچون گناهگرایی ، قتل ، تجاوزات جنسی ، هدم اصول اخلاقی ، بیتوجهی به مسائل توحیدی و ... پایهگذاری کردند .
اگرچه فطرت خداجوی انسانی عاملی بازدارنده در تمایل یافتن تعداد وسیعی از افراد جامعه انسانی به این جریان شده ، لکن استفاده از موسیقیهای جذاب و متنوع ، انجام اعمال خارقالعاده و دور از ذهن ، تهیشدن انسانی غربی و عصر جدید از معنویت و اتصال به منبع فیض، موجبات گرایش افرادی را به این گروهها فراهم آورده است .
نکته حائز اهمیت آن است که علیرغم عدم استقبال عمومی از عضویت در گروههای شیطانپرستی ، آموزهها و تعالیم گمراهکنندهای توسط ایشان و به وسیله ابزارهایی که در اختیار ایشان توسط قدرتهای بزرگ سیاسی قرار گرفته ، منتشر شده و این گروهها در سراسر جهان همواره به عنوان کانون های فحشا و فساد شناخته میشوند .
سال 1960 را میتوان به صورت جدی آغاز دور جدید حیات و فعالیت شیطانپرستان در آمریکا دانست ، صرفنظر از انواع شیطانپرستی که طی سالیان متمادی باستانی همچون یونان ، عراق و ... وجود داشته است . هدف این پژوهش بررسی و مطالعه جریان خاص شیطانپرستی مسیحی است که در سال 1960 میلادی رسماً در کشور آمریکا فعالیت خود را به عنوان یک فرقه و مکتب آغاز کردهاست.
شیطان پرستی یک حرکت مکتبی، شبه مکتبی و یا فلسفی است که هواداران آن شیطان را یک طرح و الگوی اصلی و قبل از عالم هستی میپندارند. آنها شیطان را موجودی زنده و با چند وجه از طبیعت انسان مشترک میدانند. شیطان پرستی را در گروه «راه چپ» مخالف با «راه راست» طبقه بندی میکنند. دست چپیها به غنی سازی روحی خود در جریان کارهای خودشان معتقدند. و بر این باورند که در نهایت باید تنها به خود جواب پس دهند. در حالی که دست راستیها غنی سازی روحی خود را از طریق وقف کردن و بندگی خود در مقابل قدرتی بزرگتر بدست میآورند. لاوییانها در واقع خدایی از جنس شیطان و یا خدایی دیگر را برای خود قائل نیستند. آنها حتی از قوانین شیطان نیز پیروی نمی کنند. این جنبه اعتقادی آنها به طور مکرر به اشتباه نادیده گرفته میشود و عموماً آنها را افرادی میشناسند که شیطان را به عنوان خدا پرستش می کنند.
آنها شیطان را موجودی زنده و با چند وجه از طبیعت انسان مشترک میدانند
- ۹۴/۱۱/۱۶
با عرض سلام و احترام
مطالب وبلاگتان بسیار عالی و مورد پسند بود.گروه مدرسین پایتخت کلیه ی سوالات امتحانی مدارس،کنکور،دانشگاه های دولتی و آزاد را به صورت رایگان برای دانلود شما قرار داده و توسط متخصصین فعال کارشناسی ارشد و دکترا از دانشگاه های برتر کشور در تمام ساعات شبانه روز آماده خدمت رسانی به شما عزیزان می باشند.در ضمن باعث افتخار ماست که لینک سایت گروه مدرسین پایتخت را در وبلاگتان ببینیم.
با سپاس فراوان
گروه مدرسین پایتخت.