هیچهایی در پوچِ مطلق ..
اصول اعتقادات شیطانپرستی نوین
شیطانپرستان دارای اعتقاداتی هستند که در کتاب انجیل شیطانی آمده است. فصل اول انجیل شیطانی حاوی اصول نه گانه شیطانپرستی است:
1. شیطان به جای ریاضت نماینده افراط است. (البته به تعبیر دیگری از معتقدین به این مرام شیطان دست و دلبازی کردن را بجای خساست واجب کرده است.)
2. شیطان به جای اینکه نمایاننده توهمهای معنوی باشد نماینده زندگی مادی است. (همه مسائل و تجارب غیرمادی و معنوی از دید آنها توهم و دروغ و تظاهر خوانده میشود.)
3. شیطان نشان دهنده عقل پاک به جای خودفریبی متظاهرانه است.
4. شیطان نشانه عشق به افرادی است که لیاقتش را دارند نه هدر دادن آن برای افراد نمک نشناس. (درست برعکس مسیحیت و سایر ادیان که عشق به انسانها را به انسان آموزش میدهد.)
5. شیطان به ما انتقام جویی را به جای برگرداندن طرف دیگر صورت نشان میدهد. (درست برخلاف کلام حضرت عیسی(ع) که پاسخ سیلی را برگرداندن طرف دیگر صورت میداند. در اسلام نیز هر چند در برابر ظلم سکوت نمیکند اما پاسخ یک سیلی را فقط یک سیلی میداند و بس!)
6. شیطان به ما مسئولیت در برابر مسئول را به جای مسئولیت در برابر موجودات ترسناک خیالی میآموزد. (یک شیطانپرست خود را فقط در برابر کسی مسئول میداند که در برابرش مسئولیت دارد نه سایر افرادی که ممکن است درگیر عملی شوند که او انجام میدهد اما افراد مومن به ادیان تنها به خاطر ترس از معاد تن به انسانیت دادهاند.)
7. شیطان میگوید که انسان حیوان دیگری است، گاه برتر و اکثر مواقع به دلیل "روح خدایی و پیشرفت ذهنیاش که از او بدطینتترین حیوان را ساخته است" پست تر است. (دقت کنید که روح خدایی که به اعتقاد ادیان منشاء و دلیل بزرگی و خوبی انسانهاست در این نظریه دلیل بدطینتترین بودن اوست.)
8. شیطان آنچه را که گناه مینامند، عواملی برای ارضای نیازهای فیزیکی، حسی و روانی میداند. (یعنی گناهان را برای ارضاء نیازهای انسانی لازم میداند.)
9. شیطان بهترین دوست کلیساست زیرا در تمام این سالها وجود شیطان باعث ماندگاری کلیسا شده است.
در مقایسه با این جملات، آنتوان لاوی ۹ گناه شیطانی را نیز نام برده است: حماقت، ادعا و تظاهر، نفس گرایی، انتظار بازپس گرفتن از دیگران (آنچه به آنها داده اید)، خود را فریب دادن، پیروی از رسوم و عقاید دیگران، روشن بینی ناکافی، فراموش کردن ارتدکسی گذشته (به طور مثال، قبول کردن چیزی قدیمی در بستهبندی جدید به عنوان نو)، غرور و افتخار بی حاصل (مانند غروری که هدف شخصی را از درون میپوساند) و کمبود محسنات.